امشب تمام آسمان را دخیل میبندم و اشکهایم را تقدیم کویر بی سایه میکنم تا زمین به دست و پایم بپیچد و تنهایی ام را با پنجره ای که هرگز نمیخندد قسمت میکنم.و به نسیم میگویم نوازشی بر سر آرزوهای از رو رفته ام بکشد و من در ناباوریهایی که حسرت تمام وجودش را پر پر کرد امید میبندم و به دستهایی دل میدهم که غرق خداست!
|